پایان ترم
سلام. امتحانام تموم شدن خیلی خیلی بد بودن یعنی خیلی خیلی بد بودن و الان خیلی غمگین بودم نمیدونستم چکارکنم گفتم بیام با شمایی که شاید این مطلبو میخونید یکمی درد دل کنم.بابت پست قبلی که گذاشته بودم یعنی همون روش جدی درمانی آرپی خیلی خوشحال بودم ولی این امتحانا واقعا حال منو گرفتن ولی این شاید یه درس عبرتی بشه واسه من که دیگه از ترمای دیگه بشینم تو طول ترم درسا رو بخونم و نزارم واسه فرجه ها البته خداوکیلی تو فرجه ها نشتم خیلی خوب خوندم ولی خوب امتحان ندادم الانم خیلی حالم بده هرچی میخوام خودمو مشغول کنم که یادم بره مثل یه غم سنگین تو وجودمه. یکی از کلاسام ساعتش خیلی بد بود یعنی به شب میخورد و روزا هم خیلی کوتاه شده بود من خیلی واسش زجر کشیدم حتی چند بار خواستم به مدیر گروه و استاد مشکلمو بگم ولی پشیمون شدم و گفتم من تا الان به کسی نگفتم و من بعدشم نمیخوام بگم و میخوام تا جایی که میتونم مثل یه دانشجوی عادی واحد پاس کنم. الانم که دارم این چیزا رو تایپ میکنم فکرم هزارجاست اصلا تمرکز ندارم رو یه چیز خاص و مدام فکرم داره میچرخه.
نظرات شما عزیزان:
سارینا 
ساعت17:13---30 بهمن 1390
بسياري از مردم كتاب پاسخ:
با تشکر از شما
خیلی قشنگ بود من تاحالا این مطلب رو نه تو کتاب نه توی نت خونده بودم خیلی حال و هوای جالبی بم داد.
مرسی
|